گروه روانکاوی ردیاد

تماس با ما
  • 09359451063
  • info@radyaad.com
  • تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از میرداماد، کوچه زیبا، پلاک49، طبقه 5، واحد 13

زنان و سکس: از شرم تا ابرازگری

در جهانی که هم‌زمان زنان و سکس را کالایی برای مصرف و ابزاری برای بهره‌کشی می‌بیند، و در عین حال، شعار آزادی جنسی و ابرازگری را نیز تبلیغ می‌کند، زنان و مردان در مواجهه با پیام‌های متناقض فرهنگی دربارهٔ جنسیت، در وضعیتی بغرنج قرار دارند.

 

به‌عنوان روان‌درمان‌گر روان‌پویشی، باور دارم که فرایندهای ناهشیار نقشی اساسی در شکل‌دهی به انگیزه‌های انسانی ایفا می‌کنند. و از منظر یک سکس‌تراپیست زن، فرهنگ آمریکایی همچنان بستر تناقض و گسست است—فرهنگی که هم به ابراز میل جنسی مشروعیت می‌بخشد و هم آن را مجازات می‌کند.

 

مطالعات متعددی نشان می‌دهند که زنان معمولاً تعداد شرکای جنسی خود را کمتر از واقعیت گزارش می‌دهند، حال آن‌که مردان تمایل به بزرگ‌نمایی در این زمینه دارند. در پژوهشی در دانشگاه کرنل، ۵۰۰ زن شرکت‌کننده، زنی فرضی با بیش از ۲۰ شریک جنسی را نسبت به زنی با تنها دو شریک، فردی «کم‌کفایت‌تر، از نظر هیجانی بی‌ثبات‌تر، کمتر گرم و صمیمی، و غالب‌تر» توصیف کردند. در همین مطالعه، هنگامی که مردان در شرایط مشابه دربارهٔ مردی فرضی با تعداد شرکای جنسی متفاوت قضاوت کردند، مرد دارای شرکای بیشتر را «با‌ثبات‌تر، و از نظر اجتماعی و هیجانی شایسته‌تر» دانستند.

 

این یافته‌ها بازتاب همان الگوهای کهن فرهنگی‌اند که از زنان می‌خواهد میل جنسی‌شان را سرکوب یا پنهان کنند و از داشتن چنین میلی شرمسار باشند. یکی از تبعات این استاندارد دوگانه، گسترش پنهان‌کاری و گسست در روابط است. جایی که صداقت در مورد گذشتهٔ جنسی به قضاوت و طرد منجر می‌شود، دروغ‌گویی بدل به استراتژی بقا می‌شود. اما دروغ، بذر بی‌اعتمادی و زوال را در رابطه می‌کارد—به‌ویژه هنگامی که شک و تردید پدیدار می‌شود.

 

از سوی دیگر، در برخی موارد، زنان ممکن است از سکس به‌عنوان ابزاری برای جلب نظر شریک بالقوه بهره گیرند. مردان بسیاری پس از ازدواج ابراز می‌کنند که همسرشان دیگر همان زنی نیست که در دوران آشنایی نشان می‌داد. برخی از آنان احساس می‌کنند فریب خورده‌اند. آیا این رفتار ناشی از فریب آگاهانه، انگیزه‌های پنهان، اختلال شخصیت یا حتی صرفاً سازگاری با انتظارات فرهنگی در مسیر ازدواج است؟ چنین پرسش‌هایی نیازمند تفسیر روان‌کاوانه‌اند. در بسیاری از جوامع، زنان به‌ناچار باید رفتار خود را به‌گونه‌ای تنظیم یا توجیه کنند که بتوانند همسر دلخواه بیابند. اما اگر زنی در فرهنگی بالیده بود که نه تنها میل جنسی‌اش را به رسمیت می‌شناخت بلکه آن را ارزشمند می‌دانست، آیا قادر بود صادقانه‌تر و شفاف‌تر از نیازها، ترجیحات و محدودیت‌های خود سخن بگوید؟

 

برای برخی افراد، تعداد شرکای جنسی مایهٔ غرور و نوعی اثبات توانایی است، در حالی که برای برخی دیگر، امری است آکنده از دوگانگی و احساس شرم. برخی از ترس قضاوت یا طرد اجتماعی، به پاسخ‌های مبهم بسنده می‌کنند. برای برخی، سکس تنها در قالب عشق و تعهد مشروعیت دارد؛ برای برخی دیگر، راهی است عملی برای کسب محبت، لذت جسمانی و تخلیه تنش. گاهی نیز، سکس هم‌زمان می‌تواند تبلور تجربه‌ای عمیق از عشق و تجسمی از لذت محض بدنی باشد. تجربهٔ عشق‌بازی اروتیزه با سکس صرف، تفاوتی بنیادین دارد—همان‌گونه که سیب هیچ‌گاه پرتقال نخواهد شد. جنسیت هرگز معیار درستی یا نادرستی نگرش‌های جنسی نیست.

 

در جوامع توسعه‌یافته، مسیر دستیابی به برابری جنسیتی همچنان در جریان است—مسیر تحقق رفتاری برابر، احترام متقابل و پذیرش تفاوت‌ها، فارغ از جنس، گرایش جنسی، نژاد یا طبقه. برابری در روابط نیز نیازمند هم‌افزایی، مسئولیت‌پذیری و همکاری متقابل است. با وجود پیشرفت‌های انکارناپذیر زنان در زمینهٔ استقلال و خودمختاری جنسی، واقعیت این است که زنان همچنان بیش از مردان در معرض تبعیض و بهره‌کشی جنسی قرار دارند.

 

در عین حال، فعالیت جنسی همچنان در چارچوب انتظارات و هنجارهای جنسیتی تعریف می‌شود. در روابط دگرجنس‌گرایانه، مردان اغلب نقش جنسی مسلط را ایفا می‌کنند، و بسیاری از زنان نیز این نقش‌پذیری را ترجیح می‌دهند. با این‌حال، نباید فراموش کرد که سلطه در رابطهٔ جنسی، مجوزی برای تداوم این دینامیک در سایر عرصه‌های زندگی نیست.

 

در تجربه‌ای شخصی، زمانی که ساکن کالیفرنیا بودم و به باشگاهی با استخر در منطقهٔ سیلیکون‌ولی می‌رفتم، سه بار، در موقعیتی که تنها زن شناگر در استخری با شش لاین بودم، مردی وارد استخر شد و بدون مکث، با اشاره‌ای صریح و تهاجمی از من خواست لاینم را رها کنم تا او بتواند شنا کند. در هیچ‌یک از این موارد، او چنین تقاضایی را از مردان دیگر نداشت. تجربه‌ای مشابه در کارولینای شمالی نیز تکرار شد. این رفتار، نشانه‌ای است از سکس‌گرایی ضمنی اما ریشه‌دار در کنش‌های روزمره.

 

فرهنگ، به زنان پیام‌هایی متناقض می‌دهد که ابراز نیازهای جنسی و عاطفی را دشوار و پیچیده می‌سازد. در کنار آن، زنان نیز می‌توانند حامل خشم پاتولوژیک یا حس استحقاق باشند. مردانی که با صداقت و نیت خیر وارد رابطه می‌شوند، گاه دچار سردرگمی می‌شوند: آیا می‌توان به صداقت زن اعتماد کرد؟ یا با دست‌کاری و پنهان‌کاری مواجه‌اند؟

 

نگرش‌ها، نیازها و رفتارهای جنسی افراد، متنوع و منحصر‌به‌فرد است. جنسیت تنها یک متغیر است—not a predictor. اگر سکس‌گرایی وجود نداشت، آیا امکان گفت‌وگوی آزاد، شفاف و صادقانه دربارهٔ سکس میان زوج‌ها افزایش نمی‌یافت؟

 

از منظر روان‌کاوانه، سکس‌گرایی اغلب یک سازوکار دفاعی است—پرده‌ای که زیر آن احساساتی همچون حسادت، شرم، ناامنی و رقابت فعالانه پنهان شده‌اند.

 

و در پایان، شاید بنیادی‌ترین پرسشی که بتوان برای گشودن لایه‌های ناهشیار در خود مطرح کرد این باشد:

«آیا من، ناآگاهانه و بدون تأمل، از هنجارهای سکس‌گرایانه پیروی می‌کنم؟ آیا هرگز ریشه‌های این باورها را مورد پرسش قرار داده‌ام؟»

 

منبع: psychology today 



3 نظر:

نظر بدهید

تماس با ما