مهاجرت تجربهای است که تنها به تغییر مکان فیزیکی محدود نمیشود؛ بلکه همراه با آن تغییرات عمیقی در احساسات، روابط خانوادگی و هویت فرد ایجاد میگردد. هنگامی که افراد از کشوری که در آن بزرگ شدهاند به سرزمینی جدید میروند، نه تنها با زبان و فرهنگ متفاوت، بلکه با شیوههای زندگی متفاوت نیز روبهرو میشوند. این تغییرات در سطح خانواده به ویژه بین نسلهای مختلف چالشها و مسائل جدیدی را بوجود میآورد. برخی نویسندگان و پژوهشگران معتقدند که خانوادههای مهاجر غالباً با درگیریها و تنشهای بین نسلی رو به رو میشوند؛ جایی که والدین نسل اول و فرزندان نسل دوم، هر کدام به دلایل متفاوتی احساس عدم همخوانی و ناهماهنگی میکنند.
یکی از مسائل رایج در خانوادههای مهاجر، اختلاف نظر و درگیریهای بین نسلهای مختلف است. بسیاری از والدین مهاجر، که خود در محیطی با آداب و رسوم مشخص رشد کردهاند، با چالشهای زیادی در پذیرش تغییرات فرهنگی که در کشور جدید به وقوع میپیوندد دست و پنجه نرم میکنند. این والدین اغلب احساس میکنند که ارزشها و فرهنگ قدیمی آنها در جامعه جدید ارزشمند نیست و در نتیجه تلاش میکنند تا هویت فرهنگی خود را حفظ کنند.
از سوی دیگر، فرزندان نسل دوم که از بدو ورود در محیطی چند فرهنگی بزرگ شدهاند، در جستجوی هویتی هستند که هم در دنیای قدیمی والدین و هم در جامعه جدید جایی برای خود داشته باشد؛ امری که اغلب باعث میشود آنها احساس سردرگمی و تقسیم شدن کنند.
یکی از دلایل اصلی بروز درگیریهای بین نسلی در خانوادههای مهاجر، تفاوت در ارزشها و باورهایی است که هر نسل با آن بزرگ شده است. والدین نسل اول، که تجربه رشد در کشوری با فرهنگ و سنتهای قوی داشتهاند، ممکن است نتوانند انعطاف لازم را در پذیرش تغییرات فرهنگی در کشور جدید نشان دهند. آنها حس میکنند که حمایت گستردهای که زمانی از خانواده و جامعه دریافت میکردند، از دست رفته است.
در همین بین، فرزندان نسل دوم با داشتن تجربهای دوگانه از زندگی، میبایست در همان زمان دو فرهنگ متفاوت را در آغوش بگیرند. این وضعیت باعث میشود آنها گاهی احساس بیتعلقی در هر دو محیط فرهنگی کنند. همچنین دیدگاههای مختلف درباره ارزشهای اجتماعی، نگرش به نقش زنان و مردان در خانواده، سبک زندگی و حتی انتخابهای شغلی، میتواند باعث بروز اختلاف در بین اعضای خانواده شود.
هر یک از اعضای خانواده در مواجهه با تغییرات فرهنگی، از روشهایی برای مقابله با فشارها استفاده میکنند. والدین ممکن است به شکلی ناخودآگاه تلاش کنند ارزشهای گذشته را بر فرزندان خود تحمیل کنند تا از از دست دادن هویت فرهنگی جلوگیری شود. این رفتار، گاهی باعث میشود فرزندان که در جامعهای بزرگ میشوند که ارزشهای دیگری حاکم هستند، دچار حس سرکوب و نارضایتی شوند.
به علاوه، هر نسل برای محافظت از خود در برابر استرس ناشی از تغییرات اجتماعی، از روشهای متفاوتی بهره میبرد. کودکان ممکن است با بازی و فعالیتهای خلاقانه سعی کنند با فشارهای محیط کنار بیایند، در حالی که نوجوانان به دنبال پذیرش دوستان و ایجاد هویت فردی متفاوت هستند. این مکانیسمهای دفاعی، اگرچه در نگاه اول به عنوان راهی برای کاهش استرس عمل میکنند، اما در طول زمان میتوانند باعث تشدید تعارضهای خانوادگی شوند.
فرزندان نسل دوم مهاجران از همان ابتدا بدون این که انتخابی برای مهاجرت داشته باشند، به کشور جدید وارد میشوند. آنها ناچارند در یک محیط چند فرهنگی رشد کنند که در آن هم ارزشهای سنتی والدین و هم رسوم جدید تأثیرگذارند. این شرایط باعث میشود تا فرزندان احساس کنند بین دو دنیای متفاوت گیر افتادهاند.
چالشهای نسل دوم شامل تجربه دو فرهنگی بودن، احساس شرم از داشتن والدینی که با شرایط متفاوتی بزرگ شدهاند و مواجهه با انتظارات سخت والدین نسبت به حفظ هویت میراث فرهنگی است. همچنین، تبعیضهایی که ممکن است به دلیل ظاهر یا زبان تجربه کنند، در ایجاد حس عدم تعلق دچار مشکلات بیشتری میشود. برخی نویسندگان حتی از "طناب دو فرهنگی" صحبت میکنند؛ عبارتی که نشاندهنده چالش روزمرهای است که این نسل برای حفظ راستی و همبستگی بین دو فرهنگ با آن مواجه است.
مسیرهای رشد و شکلگیری هویت در میان مهاجران نسل اول و نسل دوم بسیار متفاوت است. این تفاوتها تأثیرات عمیقی بر روابط خانوادگی و همچنین فرآیند سازگاری با جامعه جدید دارند. توجه به مسائل نسلی و فرهنگی در خانوادههای مهاجر میتواند در ایجاد یک فضای حمایتی برای همه اعضای خانواده نقشی کلیدی داشته باشد.
در نهایت، اگرچه اختلافات فرهنگی و درگیریهای بین نسلی چالشهای زیادی ایجاد میکند، اما این مسائل همچنین میتوانند فرصتهایی برای رشد و اتحاد فراهم آورند. وقتی والدین و فرزندان بتوانند به واسطه گفتوگوهای همدلانه، از تجربیات یکدیگر آگاه شوند و تفاوتهای فرهنگی خود را بپذیرند، میتوانند به بازتعریف یک هویت مشترک دست یابند. این روند کمک میکند تا خانوادهها بتوانند با چالشهای ناشی از مهاجرت روبهرو شوند و به تدریج به یک ساختار حمایتی دست پیدا کنند. از این رو توجه بیشتر به مسائل نسلی و فرهنگی در میان خانوادههای مهاجر، میتواند زمینهساز ایجاد روشهای درمانی و مشاورهای کارآمدتر باشد که به تمامی اعضای خانواده در مسیر سازگاری و بازسازی هویت و احساس تعلق کمک میکند. این رویکرد نه تنها به بهبود وضعیت روانی فردی منجر میشود، بلکه باعث تقویت پیوندهای خانوادگی و اجتماعی در جامعهای چندفرهنگی میگردد.
نویسنده: فائزه بیوکیان
متن
3 نظر:
نظر بدهید