گروه روانکاوی ردیاد

logo
تماس با ما
  • 09359451063
  • info@radyaad.com
  • تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از میرداماد، کوچه زیبا، پلاک49، طبقه 5، واحد 13

چرا جنگ؟

در سال ۱۹۳۲، در دل بحرانی‌ترین لحظات قرن بیستم، دو ذهن درخشان—زیگموند فروید و آلبرت انیشتین—وارد مکاتبه‌ای شدند که هنوز پس از گذشت نزدیک به یک قرن، پژواک آن در اندیشه‌ی انسانی طنین دارد. آن‌ها از دو دنیای متفاوت می‌آمدند: یکی، دانشمندی فیزیک‌دان با چشمانی به‌سوی ستارگان، دیگری، روان‌کاوی که درون تاریک ذهن انسان را کاویده بود. اما پرسشی که آن‌ها را گرد هم آورد، ساده و عمیق بود: چرا جنگ؟ آیا راهی هست که انسان از خشونت و خونریزی رهایی یابد؟

 

جهانی در آستانه‌ی شعله‌ور شدن

 

این مکاتبه در دورانی انجام شد که اروپا هنوز از زخم‌های جنگ جهانی اول نیاسوده بود. بحران اقتصادی سال ۱۹۲۹، رشد فاشیسم در ایتالیا، و قدرت‌گیری نازی‌ها در آلمان، هوایی آکنده از ناامیدی و ترس بر اروپا گسترانده بود. جامعه‌ی ملل، نهاد بین‌المللی صلح، رو به ضعف رفته بود و صدای جنگ دوباره در حال بلند شدن بود.

 

در این فضا، انیشتین به عنوان یک صلح‌طلب و عضو «انستیتوی همکاری فکری بین‌المللی»، تصمیم گرفت از یکی از عمیق‌ترین متفکران عصر خود، زیگموند فروید، درباره‌ی ریشه‌های روان‌شناختی جنگ بپرسد. انیشتین، دانشمندی که قلبی بزرگ داشت، نوشت:

 

«آیا راهی وجود دارد که بتوان انسان را از تهدید جنگ رهایی بخشید؟ ... پیشرفت دانش، جنگ را به موضوعی حیاتی برای بقای تمدن بدل کرده است. اما من، به‌عنوان کسی که با واقعیت‌های بیرونی سر و کار دارد، نمی‌توانم پاسخ این پرسش را تنها بیابم. از شما می‌خواهم از درک‌تان از انسان کمک بگیرید و پاسخی برای این درد مشترک بیابید.»

 

فروید: درون ما، میدان نبرد است

 

فروید در پاسخ، ما را به ژرف‌ترین لایه‌های روان انسان برد. او خشونت را نه تنها پدیده‌ای اجتماعی یا سیاسی، بلکه بخشی از ساختار روان بشر دانست:

 

«هرگاه منافع انسان‌ها با هم در تعارض قرار گیرد، معمول‌ترین راه‌حل، توسل به خشونت است. این روشی است که پیش از قانون پدید آمده و تا امروز با ما مانده است.»

 

فروید بر نظریه‌ی بنیادین خود درباره‌ی دو نیروی درونی تاکید کرد: اروس (میل به زندگی، عشق، پیوند) و تاناتوس (میل به مرگ، تخریب و جدایی). او نوشت:

 

«این دو نیرو همواره در کشاکش‌اند. وقتی تاناتوس—نیروی مرگ—دست بالا را می‌گیرد، نتیجه‌اش می‌شود خشونت، نفرت، و جنگ. تمدن تلاشی است برای مهار این نیروی ویرانگر.»

 

در پاسخ به آرزوی انیشتین برای یک نهاد جهانی که صلح را برقرار کند، فروید با احتیاط گفت:

 

«در حالی‌که ساختارهای قانونی و سیاسی ضروری‌اند، اما آن‌چه سرنوشت‌ساز است، بلوغ روانی انسان‌هاست. بدون آن، قانون هم ابزاری در دست خشونت‌طلبان خواهد شد.»

 

صلح، چیزی فراتر از سیاست

 

فروید به‌صراحت باور داشت که:

 

«هیچ صلحی پایدار نخواهد بود، مگر آنکه انسان‌ها درون خود را بشناسند و بیاموزند که نیروهای ویران‌گرشان را به‌سوی چیزی سازنده هدایت کنند.»

 

او پیشنهاد داد که آموزش، هنر، دانش، و پیوندهای انسانی، ابزارهایی هستند برای تقویت اروس و مهار تاناتوس. به باور او، صلح یک فرایند سیاسی صرف نیست، بلکه سفری درونی است.

 

«هر چیزی که انسان‌ها را به هم نزدیک کند—فرهنگ، علم، عشق—کمکی است به نیروهای زندگی در برابر نیروهای مرگ.»

 

آیا این گفت‌وگو هنوز برای ما معنا دارد؟

 

بی‌شک بله. امروز نیز که جنگ‌ها، خشونت‌ها و گسست‌های انسانی ادامه دارند، آن نامه‌ها هنوز صدایی تازه دارند. آن‌ها به ما یادآوری می‌کنند که جنگ از بیرون آغاز نمی‌شود؛ از درون انسان آغاز می‌شود—از جایی که نفرت، رقابت، و ترس می‌رویند.

 

در جهانی که هنوز تاناتوس در آن زنده و فعال است، فروید به ما آموخت که راه نجات در فرار از آن نیست؛ در شناخت و مهار آن است. شناختی که از پذیرش آغاز می‌شود، نه انکار.

 

پایان‌بندی: نامه‌ای برای امروز

 

انیشتین با صداقت پرسید، و فروید با عمق پاسخ داد. این گفت‌وگو، گفت‌وگوی دو ذهن نبود؛ گفت‌وگوی دو روح بود که هر کدام از مسیری متفاوت، به‌سوی فهم درد انسان حرکت کرده بودند.

 

شاید مهم‌ترین پیامی که این نامه‌ها برای ما دارند، این باشد:

 

برای صلح، باید از خودمان شروع کنیم.

 

باید بپذیریم که درون ما، هم نیروهایی برای ساختن هست و هم نیروهایی برای ویران کردن. اگر بخواهیم جهانی صلح‌آمیز داشته باشیم، باید بیاموزیم چگونه نیروهای زندگی را در خود پرورش دهیم.

 

این نامه‌ها هنوز تمام نشده‌اند. هنوز باید خوانده شوند، تکرار شوند، و در دل ما ادامه یابند.

 



3 نظر:

نظر بدهید

تماس با ما