طنز و لطیفه، همچون پنجرهای به ناخودآگاه، رازهای پنهان روان را آشکار میکند. فروید معتقد بود جوکها، با عبور از سانسورهای روانی، امیال و اضطرابهای سرکوبشده را بروز میدهند. از این رهگذر و به منظور شناخت ابعاد و لایههای عمیقتر لطیفه و کارکرد آن در زبان محاوره، به بررسی بیشتر آن بر اساس کتاب "لطیفه و ارتباط آن با ناخودآگاه" نوشته زیگموند فروید خواهیم پرداخت. این کتاب با بررسی لطیفهها، به کشف رابطهی ظریف بین خنده و لایههای عمیق روان میپردازد و نشان میدهد چگونه شوخی، زبانِ ناخودآگاه است.
خنده صرفاً یک واکنش سطحی یا اجتماعی نیست، بلکه حاصل فرآیندهای پیچیده روانی است که در لایههای ناخودآگاه روان انسان جریان داشته و به عنوان نوعی تخلیه انرژی روانی است. از نظر فروید، روان انسان برای سرکوب افکار، امیال و احساسات ممنوعه، انرژی زیادی صرف میکند. وقتی لطیفهای این محتوای ممنوعه را به شکلی غیرمستقیم و قابلقبول وارد آگاهی میکند، انرژیای که پیشتر صرف سرکوب آن میشد، ناگهان آزاد میگردد و به صورت خنده بروز مییابد. این خنده نهتنها نشانه لذت است، بلکه نوعی صرفهجویی روانی محسوب میشود: روان بدون نیاز به تلاش آگاهانه، از شر بخشی از فشارهای درونی رها میشود.
فروید در ادامه توضیح میدهد که لطیفهها معمولاً سه نقشآفرین دارند: کسی که لطیفه را میسازد، کسی که موضوع لطیفه است، و کسی که آن را میشنود و میخندد. شنونده، بدون صرف انرژی زیاد، از لطیفه لذت میبرد، زیرا سازنده لطیفه قبلاً انرژی لازم را برای عبور از موانع روانی صرف کرده است. این تقسیم نقشها نشان میدهد که خنده حاصل تعامل اجتماعی و روانی است، نه فقط یک واکنش فردی. از طرفی میان خنده سازنده لطیفه و شنونده آن تفاوت وجود دارد. سازنده، معمولاً خندهای بازتابی و سطحی دارد، در حالی که شنونده ممکن است خندهای عمیق تجربه کند. این تفاوت ناشی از آن است که شنونده با محتوایی مواجه میشود که خودش قادر به تولید آن نبوده، اما حالا بدون تلاش، از آن بهرهمند میشود. فروید این فرآیند را نوعی هدیه روانی میداند: لطیفه به شنونده امکان میدهد با محتوای ممنوعه روبهرو شود، بدون آنکه با مقاومتهای درونی مواجه گردد.
نکته مهم دیگر در این فصل، استفاده فروید از مفاهیم فیزیکی مانند ترمودینامیک برای توضیح فرآیندهای روانی است. او تلاش میکند نشان دهد که انرژی روانی، مانند انرژی فیزیکی، قابل انتقال، ذخیره و تخلیه است. خنده، در این چارچوب، نوعی تبدیل انرژی است: انرژیای که پیشتر صرف بازداری شده، حالا به شکل خنده آزاد میشود.
لطیفهها نهتنها سرگرمکنندهاند، بلکه پنجرهای به ناخودآگاه انسان میگشایند. آنها نشان میدهند که روان چگونه با محتوای ممنوعه، احساسات سرکوبشده و تضادهای درونی مواجه میشود، بیآنکه مستقیماً آنها را بیان کند.
فروید لطیفهها را به دو دسته کلی تقسیم میکند:
- لطیفههای کلامی: اینها بر بازی با واژهها، جناس، حذف یا اضافه حروف، و تغییر معنا تکیه دارند. مثلاً لطیفههایی که با جابجایی یک حرف، معنای جمله را به شکلی غیرمنتظره تغییر میدهند: «یه دختری به دوستش میگه یه عمری تو کتابا خوندیم هدف از زندگی، رسیدن به کماله. من الان دکترامو هم گرفتم پس چرا سر و کله این کمال پیدا نمیشه». یا «مردی به همسرش میگه: من برای رفاه تو شبانهروز تلاش میکنم. همسرش میگه ممنون ولی شبا، نه همون روز کافیه».
- لطیفههای مفهومی: این نوع لطیفهها بر تضادهای معنایی، تناقضهای منطقی یا موقعیتهای غیرمنتظره تمرکز دارند. در اینجا، خنده حاصل از درک ناگهانی یک تضاد یا عبور از یک مانع روانی است: «میدونی به موز نرسیده چی میگن؟ میگن هر وقت رسیدی زنگ بزن».
فروید تأکید میکند که هر لطیفه، چه کلامی و چه مفهومی، دارای ساختاری سهلایه است: محتوا، تکنیک و هدف روانی.
محتوا همان چیزی است که گفته میشود، تکنیک روش بیان آن است، و هدف روانی، تأثیری است که بر ناخودآگاه مخاطب میگذارد.
در ساخت لطیفهها، مکانیزمهای روانی متعددی به کار میروند. برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
- تراکم: ترکیب چند معنا یا تصویر در یک عبارت کوتاه.
- جابجایی: انتقال معنا از یک عنصر به عنصر دیگر، معمولاً برای پنهانسازی محتوای ممنوعه.
- ابهام معنایی: استفاده از واژههایی با چند معنا برای ایجاد شوک یا خنده.
- نقض انتظار: ارائه اطلاعاتی که با پیشفرضهای مخاطب در تضاد است و باعث خنده میشود.
نویسنده: حامد واحدی
برای مطالعه بخش بعدی این مقاله می توانید به لطیفه یا رویای بیداری: نگاهی روانکاوانه به شوخی و کارکردهای آن (بخش دوم) مراجعه فرمایید.
3 نظر:
نظر بدهید