گروه روانکاوی ردیاد

logo
تماس با ما
  • 09359451063
  • info@radyaad.com
  • تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از میرداماد، کوچه زیبا، پلاک49، طبقه 5، واحد 13

مهاجرت و ماتم

 مهاجرت یکی از تجربه‌های زندگی است که تحول عظیمی در فرد ایجاد می‌کند. وقتی شخصی از کشور یا محیطی که به آن آشناست جدا شده و به سرزمینی دیگر مهاجرت می‌کند، تنها تغییر جغرافیایی رخ نمی‌دهد؛ بلکه تمام جنبه‌های هویتی، فرهنگی و حتی احساسی او نیز  در معرض تغییر قرار می گیرند. یکی از مهم‌ترین بخش‌های این تغییر، حس سوگواری یا ماتمی است که فرد در اثر از دست دادن همه آن چیزهایی که در گذشته برایش معنا داشته‌اند، تجربه می‌کند.

سوگواری در این زمینه نه فقط به معنای دلتنگی برای عزیزان و دوستان است، بلکه شامل از دست دادن آشنایی‌های روزمره، موقعیت‌های آشنا، ریتم زندگی، حتی شیوه‌های کوچک و بزرگ زندگی، بوها و صداها می‌شود. این عناصر نه تنها فضای زندگی را شکل می‌دادند، بلکه بخشی از هویت فرد بودند. وقتی مهاجرت اتفاق می‌افتد، فرد ناخواسته مجبور می‌شود با فقدان این عناصر روبرو شود و از دست دادن آن‌ها درد و ماتمی عمیق به همراه دارد.

مهاجران معمولاً نه تنها برای از دست دادن افراد نزدیک، مانند خانواده و دوستان سوگواری می‌کنند، بلکه برای محیط و فرهنگی که در آن بزرگ شده‌اند نیز حس غم و دلتنگی دارند. تصور کنید شخصی که تمام طول زندگی‌اش میان خیابان‌های آشنا قدم زده و از صدای زنگ مدرسه، بوی خوش پخت و پز مادر و چراغ‌های خیابان که شب‌ها راهنمای او بودند، به ناچار جدا شده باشد. این تجربه جدایی ناشی از مهاجرت، باعث می‌شود فرد همانند کسی احساس کند که بخشی از وجودش را از دست داده است.

در واقع، این فقدان تنها به از دست دادن یادگاری‌های مادی محدود نمی‌شود؛ بلکه فقدان آن عناصر نمادین و احساسی است که هویت او را شکل داده‌اند. احساس دلتنگی برای مکان‌ها، اشیاء و نمادهایی که در روند رشد و شکل‌گیری شخصیت او نقش داشته‌اند، بخشی جدایی‌ناپذیر از فرآیند مهاجرت محسوب می‌شود.

هر فرد برای کنار آمدن با فقدان‌های ناشی از مهاجرت، راهکارها و استراتژی‌های متفاوتی انتخاب می‌کند. برخی افراد ترجیح می‌دهند این احساسات را در خود انکار کنند و سعی دارند از رویارویی با آنها خودداری کنند. برخی مهاجران با حفظ ارتباطات عاطفی با کشور مبدا از طریق تماس‌های تلفنی یا شبکه‌های اجتماعی، تلاش می‌کنند تا حس از دست دادن را کاهش دهند. دیگران از فعالیت‌های فرهنگی، هنری یا ورزش استفاده می‌کنند تا به نوعی خاطرات مثبت گذشته را زنده نگه دارند و در عین حال با زندگی جدید سازگار شوند.

گوش سپردن به روایت هایی که برخی مراجعان از تجربه مهاجرتشان می گویند نشان از دلهره و سردرگمی در فرآیند هویت یابی دارد. داستان زنی 29 ساله که در دوران کودکی به عنوان پناهنده به کشور جدید مهاجرت کرده است، نمونه‌ای از این چالش‌هاست. او هر از چند گاه خود را در بین دو جهان - گذشته‌ای که پر از خاطرات و ارزش‌های فرهنگی کشور مبدأ بوده و شرایطی که به واسطه‌ی آن در کشور جدید با تغییرات روانی و حتی جسمی روبه‌رو شده‌است - می‌یابد و در این میان دچار سردرگمی و سؤالاتی درباره چگونگی شکل‌گیری هویت می‌شود.

این تجربه نشان می‌دهد که مهاجرت، فرآیندی تنها ناشی از تغییر مکان نیست؛ بلکه فرآیندی است که هویت فرد را تحت تأثیر قرار داده و باعث می‌شود که او در تلاش برای بدست آوردن یک "هویت سوم" (ترکیبی از اصالت گذشته و واقعیت حال) قرار گیرد. تجربه ماتم ناشی از، از دست دادن گذشته و مواجه شدن با شرایط جدید، فرد را درگیر چرخه‌ای از سوال‌ها و جستجوها برای متناسب ساختن خاطرات با واقعیت‌های جدید می‌کند.

یکی از جنبه‌های مهم سوگواری در تجربه مهاجرت، ارتباط مستقیم آن با فرهنگ فرد است. برای بسیاری از مهاجران، از دست دادن فرهنگ بومی و عناصر سنتی به معنی از دست دادن بخشی از وجودشان است. این ماتم فرهنگی باعث می‌شود فرد احساس کند که نه تنها از افراد، بلکه از خود فرهنگ خود نیز جدا شده است. این وضعیت می‌تواند به تدریج باعث ایجاد استراتژی‌های متنوعی در جهت ترمیم حس از دست دادن شود؛ از جمله سعی در حفظ رسوم و سنت‌ها، شرکت در فعالیت‌های فرهنگی و حتی بازسازی محیطی جدید که شاخه‌ای از فرهنگ قدیمی او باشد. این رفتار می‌تواند به عنوان یک راهکار سازگاری مؤثر عمل کند؛ زیرا فرد با بازتاب دادن بخشی از فرهنگ گذشته، به خود می‌گوید که اگرچه شرایط تغییر کرده، اما هویت اصلی او همچنان پابرجاست.

از طرفی سوگواری در مهاجرت تنها یک تجربه فردی نیست؛ بلکه تاثیرات آن در سطح اجتماعی نیز به چشم می‌خورد. بسیاری از مهاجران، هنگام ورود به جامعه جدید، ممکن است با عدم درک و حتی تبعیض مواجه شوند. این شرایط اجتماعی می‌تواند حس تنهایی و بیگانگی را تقویت کرده و ماتم ناشی از، از دست دادن آشنایی‌های فرهنگی و اجتماعی را عمیقتر کند.

در چنین شرایطی، ایجاد ارتباط و همبستگی با سایر مهاجران که تجربیات مشابهی دارند، می‌تواند به کاهش این حس کمک کند. گفت‌وگوهای گروهی، گردهمایی‌های فرهنگی و حمایت‌های اجتماعی نقش مهمی در تسهیل فرایند سازگاری فرد دارند. این تعاملات می تواند برای فرد این معنا را داشته باشد که او تنها نیست و بسیاری دیگر نیز از همان درد و سوگواری‌ها رنج می‌برند. به عبارتی درد از طریق یافتن هم درد تاحدی التیام یابد.

در دنیای امروز، فناوری‌های نوین همچون اینترنت و تلفن‌های همراه، راه‌های جدیدی برای حفظ ارتباط با گذشته فراهم کرده‌اند. بسیاری از مهاجران از این ابزارها بهره می‌برند تا از طریق تماس‌های تصویری با خانواده و دوستان در کشور مبدأ، حس نزدیکی به آن‌ها را حفظ کنند. این ارتباط‌ها، اگرچه جایگزین کامل حضور فیزیکی نمی‌شوند، اما به کاهش حس تنهایی و از دست دادن می تواند کمک ‌کند. همچنین، دسترسی به رسانه‌های مختلف، امکان مشاهده و گوش دادن به موسیقی، دیدن فیلم و خواندن مطالبی درباره فرهنگ و تاریخ کشور مبدأ را به افراد می‌دهد. این فعالیت‌ها می‌تواند به نوعی به فرد کمک کند تا با گذشته خود ارتباط برقرار کرده و حس از دست دادن را بکاهد.

در نهایت می توان گفت سوگواری یا ماتم بخشی جدانشدنی از تجربه مهاجرت است. اگرچه مهاجرت می‌تواند فرصت‌های جدیدی برای رشد و تحول را فراهم آورد، اما از سوی دیگر، همواره چالش‌هایی مانند از دست دادن افراد، فرهنگ و خاطرات آشنا را به همراه دارد. این درحالیست که افراد، همانطور که پیشتر گفته شد، روش های مختلفی برای کنار آمدن و سازگار شدن با بحران های ناشی از این پدیده دارند. اما در برخی موارد ممکن است علارغم استفاده از این راهکارها، فرد همچنان با اضطراب های ناشی از این تغییر بزرگ دست به گریبان باشد. در این موارد می توان علت این شرایط روانی را در تجربیات دیرینه تر، حتی قبل از مهاجرت، نیز یافت. به عبارتی ممکن است مهاجرت بدین دلیل بسیار دردناک تجربه می شود که زخمی کهنه یا به عبارتی، جدایی و از دست دادنی قدیمی تر را دوباره زنده کرده است. در این موارد فرآیند روان درمانی می تواند به بازیابی درد گذشته اقدام نموده و با بازتجربه آنها در محیطی تعاملی و امن، امکان عبور از آن رنج را تا هر اندازه و نسبتی فراهم سازد.

نویسنده: فائزه بیوکیان

متن



3 نظر:

نظر بدهید

تماس با ما